توضیحات
دانلود و مشاهده قسمتی از متن نهایی :
دانشکده الهيات و معارف اسلامي
پايان نامه جهت اخذ درجۀ كارشناسي ارشد
اديان و عرفان تطبيقي
انعكاس انديشههاي ايران باستان بر جنبشهاي ديني ايراني در دو قرن اول هجري
استاد راهنما
دكتر مهدي حسن زاده
استاد مشاور
دكتر منصور معتمدي
دانشجو
……………………
فهرست مطالب
1- تاريخچة ديني ايران پيش از اسلام 7
2- تاريخچة ديني ايران در سدههاي اول تاريخ اسلام 16
1-1- ابومسلم خراساني، رهبر سياهجامگان. 22
1-2- وجه تسمية سياهجامگان. 26
1-3- بررسي تاريخي سياهجامگان. 27
2- معرفي جنبشهاي بهآفريد، سنباد، استادسيس و اسحاق ترك. 35
2-1-4- آباداني و تعمیر راهها و پلها 44
3- بررسي عقيدتي سياهجامگان. 58
4- انعكاس باورهای ايران باستان در عقاید و افکار سياهجامگان. 68
4-3- اشتراك در ناموس…….72
3- انعکاس باورهای ایران باستان در عقايد و افكار راونديه 84
1-1- مقنع، رهبر سفيدجامگان. 93
1-3- بررسي تاريخي سفيدجامگان. 95
2- بررسي عقيدتي سفيدجامگان. 103
3- انعکاس باورهای ایران باستان در اندیشههای سفیدجامگان و بنیانگذار آن. 105
3-3- زندگی مقنع به همراه همسران. 110
3-4- ياريدهنده در جنگ و شکستناپذیر. 111
3-7- ضيافت آييني و عروج به آسمان. 117
3-8- شباهت بين مهرابه و بارگاه مقنع. 118
3-9- اشتراك در مال و ناموس… 120
1-1- بابك خرمدين، رهبر خرمدينان. 123
1-3- بررسي تاريخي خرمدينان. 126
2 – بررسي عقيدتي خرمدينان……134
3- انعکاس باورهای ایران باستان در عقاید و افکار خرمدینان. 137
3-9- اعتقاد به دو اصل روشني و تاريكي.. 152
3-10- آزار نرساندن به حيوانات و گياهان. 155
3-11- اعتقاد به تناسخ ارواح.. 159
3-12- سرنوشت روان پس از مرگ.. 162
3-13- اشتراك در مال و ناموس… 163
3-14- آزار نرساندن به مردم. 165
3-15- محبت و مهماننوازي.. 166
3-17- اعتقاد به وجود هميشگي پيامبران و عدم انقطاع وحي.. 167
مقدمه
جنبشهاي شكلگرفته در ايران پس از اسلام با انگيزهها و اهداف مختلفي پديد آمدهاند. رهبران برخي از اين جنبشها كه علاقهاي به دين اسلام نداشتند، درصدد بودند تا اديان، عقايد و انديشههاي كهن ايراني را دوباره در ايران رواج دهند. در واقع، با غلبة اسلام بر ايران، اگر چه عدة زيادي از ايرانيان دين اسلام را پذيرفتند و از عقايد كهن خود دست كشيدند، اما بودند كساني كه اعتقادات كهن خود را از دست نداده و منتظر فرصتي براي ترويج مجدد آنها بودند. اين افراد كه هر كدام عقايد و دعاوي خاص خود را داشتند، براي رسيدن به اهداف خود، بر ضد دستگاه خلافت اسلامي شوريدند و در مدت كمي موفق شدند افراد زيادي را به جنبش خود جذب كنند. آنان پس از جذب گروه زيادي از مردم، انديشههاي ايراني مدّنظر خود را تبليغ نموده و افكار و اذهان مردم را به شدت تحت تأثير قرار دادند. جنبشهاي ديني مختلفي كه توسط اين افراد پايهگذاري شد، با وجود پذیرش دستهای از اعتقادات اسلامي، محل تجلی و تبلور برخی از عقاید و باورهای ایران باستان بودند.
از ميان جنبشهاي ديني مختلفي كه در قرون اولية اسلامي رخ داد، ما در اين جستار برآنيم تا جنبشهايي را بررسي كنيم كه نه تنها انديشههاي ايراني در آنها وجود داشته باشد، بلكه خاستگاه آنها ايران بوده و در دو قرن اول هجري رخ داده باشند. با اين توصيف، فرقي چون ميمونيه – از خوارج – و منصوريه – از فرق غلات – كه اعتقاداتي همچون ازدواج با محارم در بين آنها به چشم ميخورد،[1] چون خارج از مرزهاي ايران شكل گرفتند و خاستگاه اولية آنها در ايران نبوده، مورد بررسي قرار نميگيرند و شورش افرادي چون ابوعيسي اصفهاني،[2] شُرَيْكبنشيخ مهري[3] و يوسف البرم[4] نيز با اينكه شورشهايي ديني بوده و در ايران شكل گرفتهاند، اما چون انديشههاي ايراني در عقايد آنان وجود ندارد، بررسي نخواهند شد.[5] از اينرو، در پژوهش حاضر جنبشهاي سياهجامگان، بهآفريد، سنباد، اسحاقترك، استادسيس، راونديه، سفيدجامگان و خرّمدينان، كه جنبشهایی التقاطی بودند و تا حدي ميتوان گفت بر پایهی آمیختگی انديشههاي ایرانی و اسلامی شکل گرفتند، مورد نظر خواهند بود.
سؤالاتي كه در اين پژوهش درصدد پاسخگويي به آنها هستيم، عبارتند از: آيا ميان جنبشهاي ديني شكلگرفته در دوران اولية ايران و انديشههاي موجود در ايران پيش از اسلام ارتباطي وجود دارد؟ میزان تأثیرپذیری این جنبشها از انديشههاي ايران پيش از اسلام تا چه حد بوده است؟ کدام یک از ادیان ایرانی بیشترین تأثیر را بر اين جنبشها گذاشتهاند؟
بر اين اساس پاياننامة حاضر به چهار فصل تقسيم شده است:
در كليات به ارائهی گزارشی کلی دربارهی باورها و عقاید ایران باستان در ادوار مختلف تاريخي و بررسي وضعيت اديان مختلف در ايران پس از اسلام پرداخته و سپس جنبشهای دینی موردنظر در ایران پس از اسلام معرفي شدهاند.
در فصل اول به معرفی جنبش سياهجامگان و جنبشهاي بهآفريد، سنباد، اسحاق ترك و استادسيس پرداخته شد و سير تاريخي و عقيدتي هر یک از آنها به تصویر کشیده شد. در نهایت انديشههاي ايراني موجود در آنها مورد بررسي قرار گرفته است.
محتوای فصل دوم، جنبش راوندیه است که پس از بررسي سير تاريخي و عقيدتي آن، انديشههاي ايراني موجود در آن معرفي شده است.
در فصل سوم و چهارم به ترتيب جنبش سفيدجامگان و خرمدينان، تاريخ و عقايد آنها را مورد كنكاش قرار داديم و در پایان با معرفي افکار و اندیشههای ايراني مطرح در این جنبشها، به بررسی میزان تأثیرپذیری آنها از اندیشههای ایرانی پرداختهايم.
در مورد تاريخ جنبشهای مذکور پژوهشهاي مختلفي صورت گرفته است. بهترين اين پژوهشها را صدّيقي در كتاب جنبشهای دینی ایراني در قرنهاي دوم و سوم هجري به انجام رسانده است. وي در اين كتاب ضمن بررسي تاريخ هر كدام از اين جنبشها، به عقايد ديني آنها نيز اشاره مینماید. در كنار اين اثر كه جامعترين اثر در اين زمينه محسوب ميشود، محققان ديگري چون مهرداد بهار در اديان آسيايي؛ ادوارد براون در تاريخ ادبي ايران؛ زرينكوب در سه اثر خود به نامهاي دو قرن سكوت، روزگاران ايران و تاريخ ايران بعد از اسلام؛ ذبيحالله صفا در تاريخ ادبيات ايران؛ سعيد نفيسي در بابك خرّمدين؛ غلامحسين يوسفي در ابومسلم سردار خراسان؛ رضا رضازادة لنگرودي در جنبشهاي اجتماعي در ايران پس از اسلام؛ احسان يارشاطر در مقالهاي به نام دين مزدكي و… بدین موضوع پرداختهاند.
ويژگي مشترك اغلب اين آثار تكية آنها بر جنبة تاريخي اين جنبشهاست و آثاري كه عقايد آنها را مورد توجه قرار دادهاند، به شرحي كلي در مورد عقايد ايشان اكتفا كردهاند. براي نمونه، مهرداد بهار عقايد موجود در بين خرمدينان را برميشمارد و آنها را مزدكي ميداند. صدّيقي نيز به وجود انديشههاي مزدكي به ويژه در بين خرمدينان اشاره ميكند، اما اغلب انديشههاي رايج در بين اين جنبشها را متأثر از محيط اجتماعي و برگرفته از انديشههاي غلات ميداند. ادوارد براون[6] نيز وجود انديشههاي غير اسلامي و برگرفته از غلات را در بين ايشان تأييد ميكند.
از بين آثاري كه به عقايد اين جنبشها پرداختهاند حسن ابراهيم حسن، فاروق عمر و براون به نقل از دوزي،[7] عقيدة راونديان به الوهيت خلفا را متأثر از انديشههاي ايراني ميدانند و ويدن گرن[8] به تأثير انديشههاي ايراني و هندوايراني در برخي از اعمال مقنع اشاره ميكند. ريچارد فراي[9] نيز در كتاب عصر زرين فرهنگ ايران به وجود عقايد كهن ايراني در بين سفيدجامگان اذعان كرده، اما اين انديشهها را نام نبرده است. وي همچنين در كنار ايرانشناساني چون اشپولر[10] و دوشن گيمن[11] برخي از اعتقادات خرمدينان را زردشتي ميداند.
شايان ذكر است كه اين تحقيق با سختيهايي مواجه بود. شناخت انديشههاي ايراني موجود در اين جنبشها جز با مراجعه به كتب متعدد تاريخي امكانپذير نبود. منابع تاريخي فقط به ذكر عقايد آنها به صورت كاملاً موجز اكتفا كردهاند و توضيحي در مورد چگونگي آنها ندادهاند. در واقع، اگرچه گاهي در منابع به طور ضمني به منشأ اين عقايد اشاره شده بود، اما در اكثر موارد، سكوت منابع ما را در تشخيص ريشة واقعي اين انديشهها با مشكل مواجه ميكرد. گاهي انديشههاي ايراني مشخص بودند، اما درك اينكه اين انديشهها از كداميك از اديان ايراني برگرفته شدهاند، مشكل مينمود و براي شناخت ريشة واقعي آنها به مطالعات زيادي نياز بود.
براي رسيدن به دركي بهتر از عقايد موجود در جنبشهاي ديني شكلگرفته در ايران پس از اسلام، ميبايست تاريخ ايران و عقايد جاري در ادوار مختلف آن را مورد بررسي قرار دهيم و شناختي كلي از اديان موجود در ايران پيش از اسلام- چه ادياني كه خاستگاه آنها در ايران بوده است و چه ادياني كه از ديگر مناطق وارد ايران شدهاند- به دست آوريم. بيگمان بررسي اين سير عقايد در ايران، ما را در شناخت انديشههاي ايراني موجود در جنبشهاي ديني پس از آن، ياري خواهند داد.
1- تاريخچة ديني ايران پيش از اسلام
براي بررسي تاريخ ايران بايد از آرياييها و مهاجرت آنان بدين سرزمين آغاز كنيم. آرياييها يا هندواروپاييها كساني بودند كه در هزارة سوم ق.م. به دلايلي چون زياد شدن گلهها، خشك شدن مراتع و انفجار جمعيت، از سرزمين اصلي خود در جنوب روسيه خارج شدند و به سرزمینهای جنوبیتر مهاجرت كردند. در طول هزارة دوم ق.م. جابهجايي ديگري در ميان آنان پديد آمد و گروهي از اين اقوام به جنوب به سوي هندوستان و ايران حركت كردند. در طي اين مهاجرت، بخشي از آرياييها وارد هند و بخشي ديگر وارد ايران شدند.[12]
ايرانيان كه داراي اقوام و قبائل متعددي بودند، هنگام ورود به فلات ايران شاخه شاخه شدند و هر كدام در منطقهاي سكني گزيدند. پس از استقرار آرياييها در ايران، مادها كه در نواحي غربي و شمال غربي ايران ميزيستند، اولين حكومت شناخته شدة ايراني را به رهبري فردي به نام ديااكو[13] (۷۲۷ – ۶۷۵ ق.م) تشكيل دادند.
هندوايرانيها پيش از جدا شدن از يكديگر، يك دسته اعتقادات مشترك داشتند كه اين اعتقادات از زمانهاي خيلي دور در ميان آنان ريشه دوانده بود. پرستش دو دسته از خدايان با عنوان ديوها و اسورهها؛[14] اعتقاد به جاندار بودن همة پديدههاي طبيعت؛ پرستش عناصر طبيعت همچون خورشيد، آتش،[15] آب و باد؛ قرباني كردن براي خدايان؛ نوشيدن شراب مقدس موسوم به هئومه؛[16] اعتقاد به روان نياكان؛ جاودانگي روح و اعتقاد به رته،[17] از جمله اعتقادات آنان محسوب ميشود.
علاوه بر اين، بر اساس اسناد كشف شده در بغازكوي آسياي صغير، ميتره،[18] ورونه[19] و ايندره[20] از مهمترين خدايان آريايي بودهاند.[21]
پس از اينكه هندوايرانيها دو دسته شدند، در برخي از عقايد آنان تغييراتي شكل گرفت. دو دستة خدايان در ايران، به دو دستة خدايان و ضد خدايان تبديل شد: اسورهها به اهورهها[22] يا خدايان و ديوها به ضد خدايان. با ظهور زردشت نيز تغييراتي در برخي از عقايد مرسوم در ايران پديد آمد.[23] پيش از زردشت، مهرپرستي در بين آرياييها و در نتيجه، در بين ايرانيان رواج داشت، اما زردشت كه ميخواست آيين قديم ايراني را به توحيد نزديك كند، نه تنها از اهميت ميتره كاست، بلكه با پرستش ديوها نيز به مخالفت برخاست. وي ديوها را خدايان دروغين و بدكاري دانست كه دشمن اهورهمزدا هستند. علاوه بر اين، با نوشيدن شراب مقدس نيز مخالفت ورزيد. بر اثر تبليغات وي، كمكم دين زردشتي سرزمين ماد را فرا گرفت و روحانيان ماد؛ يعني مغان، مدافع سرسخت دين زردشتي شدند.[24]
آخرين پادشاه ماد در 546 ق.م. به دست كوروش هخامنشي (559-529 ق.م) از سلطنت خلع شد و هخامنشيان (550-331 ق.م) روي كار آمدند.[25] در اين دوره، اهورهمزدا خداي دين زردشتي، مورد پرستش قرار داشت و تقريباً در اغلب كتيبههاي پادشاهان، خداي يكتايي شمرده ميشد كه قدرت را در انحصار خود داشت (كتيبة داريوش كبير در نقش رستم، بند 1؛ كتيبة خشايارشاه در تخت جمشيد، بند 1).[26] با اين حال، در برخي از موارد، ظاهراً در كنار اهورهمزدا خدايان ديگري نيز پرستش ميشدند. داريوش در كتيبة بيستون گفته است اهورهمزدا و ديگر خدايان وي را ياري كردهاند، اما اشارهاي به نام اين خدايان ندارد (ستون4، بند 12و 13).[27] در برخي كتيبههاي اردشير دوم (404-359 ق.م) و اردشير سوم (358-338 ق.م) نيز از دو خداي مهر و ناهيد[28] در كنار اهورهمزدا ياد شده است (كتيبة اردشير دوم در همدان، بند 2؛ كتيبة اردشير دوم در شوش، بند 2؛ كتيبة اردشير سوم در تخت جمشيد، بند 4).[29] به نظر ميرسد، تثليث اهورهمزدا، مهر و ناهيد در اين دوره رواج داشت.[30] علاوه بر اين، شاهان هخامنشي به دليل تسامح ديني كه داشتند، مردمان مختلفي را كه در قلمرو ايران آن زمان زندگي ميكردند- از جمله بابليها را – در پرستش خدايان خود آزاد گذاشتند.[31]
داريوش سوم (336-330 ق.م)، آخرين پادشاه هخامنشي، در برابر حملات اسكندر مقدوني (356-323 ق.م) شكست خورد و كشته شد. كشتهشدن وي به معناي پايان سلطنت هخامنشيان بود. بر اساس متون زردشتي به زبان پهلوي، اسكندر پس از حمله به ايران، آتشكدهها را ويران نمود و اوستا و ساير گزارشهاي دين زردشتي را سوزاند و از بين برد (بندهش، 18: 214). وي پس از تسلط به نواحي مختلف ايران، هنگام بازگشت به بابل درگذشت و چون جانشيني نداشت، متصرفاتش بين سردارانش تقسيم شد و ايران نصيب سلوكيان شد. سلوكيان نزديك به 80 سال در ايران حكومت كردند و در دورة ايشان، دين بودا در ولايات شرقي ايران نفوذ يافت، ديني از سرزمين هند و منسوب به سيدارته گوتمه ملقب به بودا.[32]
در حدود 248 ق.م. فردي به نام اشك يا ارشك اول[33] بر ضد سلوكيان شورش نمود و موفق شد حكومت آنان را سرنگون كرده و سلطنت اشكانيان (247ق.م- 224م) را بنياد نهد. در دورة اشكانيان، عقايد ضد و نقيض زيادي در ايران رواج داشت. در شرق ايران آيين بودا و در بينالنهرين يهوديت و مسيحيت به صورت جوامعي كوچك روزگار ميگذراندند و بدون هيچ محدوديتي به شرايع ديني خود عمل ميكردند.[34]
به طور كلي ميتوان گفت شورشهاي ديني در ايران كه انگیزههای مختلف مذهبی، سیاسی، اجتماعی و ملي داشت، با ابومسلم خراساني شروع شد و پس از وي با شدت و حدت بيشتري ادامه يافت. مرگ ابومسلم كه در اذهان بسياري از مردم ايران همچون قهرماني ملي جلوهگر شده بود، بهانة اصلي شورشيان بود و ايشان با بهرهبرداري از اعتقاد خالص مردم به وي، شمار زيادي از آنان را به جنبش خود جذب نمودند.
هر چند به نظر ميرسد شعار خونخواهي ابومسلم محرك اصلي مردم براي پيوستن به اين شورشها بوده است، اما بايد اشاره داشت كه فضاي سياسي جامعه؛ يعني ظلم و ستمي كه در جامعه فوران ميكرد و نااميدي مردم از چنين وضعيتي در گرايش مردم به اين جنبشها تأثير بهسزايي داشته است.
بررسي تاريخي اين جنبشها نشان ميدهد كه رهبران آنها در مدت زمان كمي موفق ميشدند افراد زيادي را زير پرچم شورش خود جمع آوردند و با حمايت و پشتيباني از اين قواي نظامي بزرگ به اهداف مختلف خود دست يابند. شايان ذكر است كه اين جنبشها گاه از حيث نظامي چنان بااهمیت و گسترده میشدند که موجودیت خلافت اسلامي را به خطر میانداختند. به نظر ميرسد مهمترين عاملي كه رهبران اين شورشها را در جلب افكار مردم و جذب آنان ياري كرده است، بهرهگيري از عقايد مختلف بوده است.
منابع عقايد مختلف و درهمريختهاي را به اين جنبشها نسبت ميدهند. مشخص است كه همة اين عقايد نميتوانسته عقايد ايشان باشد. اگر چه بسياري از عقايد ايشان همان عقايد مرسوم در عصرشان بوده است و آنان در برخي موارد متأثر از محيط اجتماعي و انديشههاي غلات بودهاند، اما فهرست عقايد موجود در اين جنبشها نشان ميدهد كه آنها به انديشهها و عقايد ايراني توجه ويژهاي داشتهاند و رهبران اين شورشها در كنار اهداف سياسي خود كه شامل به دست آوردن قدرت و مبارزه با اعراب و مسلمانان بود، اهداف ديگري چون احياي مجدد انديشههاي ايراني را در سر ميپروراندند.
در واقع وجود انديشههايي در بين آنها كه شباهت قابل توجهي به انديشههاي ايراني دارند، ما را متقاعد ميسازد كه اينان متأثر از انديشههاي ايراني بودهاند و ريشه و خاستگاه عقايد ايشان را بايد در ايران پیش از اسلام جست. توجه به اين واقعيت كه پيروان بسياري از عقايد ايران باستان همچون زردشتيان، مانويان و مزدكيان حتي سالها پس از ورود اسلام به ايران در جامعة ايران حضور داشتهاند و احتمالا همين حضور در انتقال انديشههاي آنان به هواداران اين جنبشها بيتأثير نبوده است، ما را مطمئن ميسازد كه برخي از انديشههاي موجود در بين اين جنبشها خاستگاهي ايراني دارند.
با مطالعه و بررسی آراء و عقاید جنبشهاي ديني دو قرن اول هجری در ايران، تا حدودی روشن میشود جنبشهايي چون سياهجامگان، راونديه، سفیدجامگان و خرمدينان بيش از ساير جنبشها تحت تأثیر اندیشههای ایران پيش از اسلام قرار داشتند. مطالعات انجام شده نشان میدهند که میزان تأثيرگیری آنها از اندیشههای ایرانی بالاست، به گونهای که برخی از اين جنبشها غالب اندیشههایشان را از ادیان ایرانی وام گرفتهاند.
شايان ذكر است كه هر چند رهبران اين جنبشها با اسلام و عقايد اسلامي چون نماز، روزه، جهاد و غسل مخالف بودهاند، اما چون در محيطي اسلامي شكل گرفتند، از تأثير عقايد اسلامي به دور نبودهاند و عقايد اسلامي خواه و ناخواه وارد چهارچوب عقايد مسلك ايشان شده است. خواندن نماز و قرآن در بين سياهجامگان؛ ساخت مساجد در محل سكونت سفيدجامگان و وجود اسامي پيامبران و امامان و استناد به برخي از آيات قرآن در بين عقايد اكثر اين جنبشها، تا حدي اين موضوع را ثابت ميكند.
با بررسي انديشههاي ايراني موجود در اين جنبشها مشخص شد كه عقايدي چون ازدواج با محارم و اشتراك در ناموس كه انعکاسی از باورهای زردشتي و مزدكي است، در عقايد سياهجامگان به چشم ميخورد. علاوه بر اين، ارتباط بین سیاهجامگان و خرمدینان- که دنبالة مزدکیان پیش از اسلام بودند- به پيوند بين ايشان و مزدكيان اشاره دارد.
باورهاي ایرانی در بین راونديان نيز وجود دارد. آنان ازدواج با محارم را جايز ميدانستند و در اين مورد از دين زردشتي متأثر بودند. علاوه بر این، فوقالعاده مهماننواز بودند و در این مورد از مزدكيان تقليد ميكردند. مهمترين انديشة راونديان عقيده به الوهيت خلفا بوده است. با بررسيهايي انجام شده در طي اين پژوهش و شواهدي كه ذكر گرديد، به اين نتيجه رسيديم كه اعتقاد به الوهيت پادشاهان با شدت و ضعف در ادوار مختلف تاريخ ايران مرسوم بود و راونديه نيز از آنجا كه ايراني بودند از اين انديشة ايراني تأثير پذيرفتهاند.
گويا سفيدجامگان، درصدد بازگرداندن پادشاهي سابق ايرانيان بودهاند. چرا كه در بسياري از اعمال و اعتقادات آنان، نشانههايي از بازگشت به انديشههاي ايراني در مورد پادشاه به چشم ميخورد. براي نمونه مقنع مانند پادشاهان ایرانی، و به طور کلی پادشاهان هندوايراني، مدعي بود صورتش نوراني است و طبيعتي آتشين دارد، به همين دليل نقاب ميزد و با آتش خودسوزي نمود. علاوه بر اين، پيروان خود را مقيد ميكرد تا در برابرش سجده كنند، هنگام ديدنش روزه بگيرند، و با واسطة غلامي به نام حاجب با وي در ارتباط باشند.
نكتة ديگري كه در مورد مقنع شايان ذكر است، اين است كه وي بسياري از خصوصيات خداي مهر را به خود نسبت داده است. درخشش صورت، ياريدهنده در جنگ، شكستناپذيري و عروج به آسمان از جملة اين موارد است. به علاوه، وي مانند رهروان دين مهري، به صورت خود نقاب ميزد و خود را موظف ميدانست تا در مورد علومي كه از آنها باخبر بود، سخني نگويد. در كنار اين اقدامات، با توجه به شباهت بين مهرابه و بارگاه مقنع گويا وي در ساخت بارگاه خود از مهرابهها الهام گرفته است.
آخرين جنبش؛ يعني خرمدينان تركيبي از عقايد مختلف ايراني است. اگر چه خرمدينان ادامة مزدكيان پيش از اسلام بودهاند و بايد عقايد ايشان را ادامه ميدادند، اما واقعيت اين است كه فهرست عقايد موجود در بين خرمدينان در ادوار مختلف تاريخي نشان ميدهد كه تعاليم ايشان در برخي موارد دقيقاً با تعاليم مزدكيان مطابق نيست و ايشان به مرور زمان انديشههاي زردشتي، مانوي، اسلامي و غلات شيعه را نيز به خود جذب كردهاند.
در واقع ميتوان گفت كه مجموعه اعتقادات خرّمدينان تركيبي از عقايد مهری، مزدكي، مانوي و زردشتي در پيش از اسلام و فرقي چون باطنيه، اسماعيليّه، شيعه و غلات در دوران اسلامي بوده است.
عقايد مربوط به دين ميترائي، زردشتي، مزدكي و مانوي به وفور در بين اعتقادات خرمدينان به چشم ميخورد. گرايش به جنگ و خونريزي و گاوكشي در بين خرمدينان تحت تأثير انديشههاي دين ميترائي بوده است و اعتقاد به ثنويت، طهارت و پاكي، ازدواج با محارم، گرزمان، تكهمسري و تحريم طلاق، نشانة تأثيرپذيري آنان از دين زردشتي است.
علاوه بر اين، عقايدي شبيه به عقايد مانويان در بين اعتقادات آنان وجود دارد. آزار نرساندن به حيوانات و گياهان، تناسخ ارواح و سرنوشت روان پس از مرگ از جملة اين عقايد به شمار ميرود. از آنجا كه خرمدينان همان مزدكيان پيش از اسلام بودهاند، بسياري از عقايد ايشان را حفظ كردهاند. از جملة اين عقايد ميتوان به اين موارد اشاره كرد: اشتراك در مال و ناموس، آزار نرساندن به مردم، محبت و مهماننوازي، لذتجويي و اعتقاد به وجود هميشگي پيامبران.
سرانجام از بررسي عقايد ايراني انعكاس يافته در اين جنبشها نشان داده ميشود كه از بين اديان ايراني به ترتيب اديان مزدكي، زردشتي و مانوي بيشترين تأثير را بر عقايد اين جنبشها داشتهاند و عقايد اين جنبشها در بيشتر موارد با انديشههاي موجود در اديان مزبور شباهت دارند. به طور كلي ميتوان گفت كه سه عقيدة ازدواج با محارم، مهماننوازي و اشتراك در مال و ناموس از شايعترين عقايد ايراني انعكاس يافته در اين جنبشها به شمار ميروند.
فهرست منابع
- قرآن كريم، ترجمة محمدمهدي فولادوند.
- اوستا: كهنترين سرودها و متنهاي ايراني، ترجمة جليل دوستخواه، تهران، مرواريد، 1387.
- آتاباي، بدري، نگاهي به گوشههايي از تاريخ ايران، تهران، دنياي كتاب، 1377.
- آذرگشسب، موبد اردشير، مراسم مذهبي و آداب زردشتيان، تهران، فروهر، 1372.
- آذرنوش، آذرتاش، چالش ميان فارسي و عربي در سدههاي نخست، تهران، نشر ني، 1385.
- آموزگار، ژاله، «سخني كوتاه در مورد اوستا و مطالب آن»، زبان، فرهنگ، اسطوره (مجموعه مقالات)، تهران، معين، 1386.
- _______ و احمد تفضلي، اسطورة زندگي زردشت، تهران، چشمه، 1375.
- ابناثير، عليبنمحمد، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، 1979م.
- _______، اللباب في تهذيب الأنساب، قاهره، مكتبه القدسي، 1357 ق.
- ابناسفنديار، محمدبنحسن، تاریخ طبرستان، تصحيح عباس اقبال، به اهتمام محمد رمضاني، بيجا، كلاله خاور، 1366.
- ابنبلخي، فارسنامه، توضيح منصور رستگار رضايي، شيراز، بنياد فارسشناسي، 1374.
- ابنجوزي، عبدالرحمنبنعلي، تلبيس ابليس، بيروت، دار الكتب العلميه، 1368.
- _______، المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبدالقادر عطا و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1993م.
- ابنحزم، عليبنمحمد، الفصل في الملل و الأهواء و النحل، القاهره: احمد ناجي الجمالي و ديگران، ۱۳۱۷-۱۳۲۰ق.
- ابنحوقل، محمدبنحوقل، صورة الارض، بيروت، دار المكتبةالحياة، بيتا.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، كتاب العبر و ديوان المبتدا و الخبر في أيام العرب و العجم و من عاصرهم، بيروت، دار الكتب اللبناني، 1957م.
- ابنخلکان، احمدبنمحمد، وفياتالأعيان و أنباء أبناءالزمان، بيروت، دارصادر، تصحيح احسان عباس، 1970م.
- ابنداعي رازي، سيد مرتضي، تبصرة العوام، تهران، بينا، بيتا.
- ابنرسته، احمدبنعمر، أعلاق النفسیه، لیدن، انتشارات بریل، 1891م.
- ابنطقطقي، محمدبنعلي، الفخري فيالآداب السلطانيه و الدول الاسلاميه، تصحيح كتبي و محمود توفيق، بيجا، دار إحياءالکتبالعربيه، بيتا.
- ابنعبري، غريغوريوسبنهارون، تاريخ مختصرالدول، بيروت، مطبعه الكاتوليكيه، بيتا.
- ابنعماد، عبدالحيبناحمد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، بيروت، دار الإحياء التراث العربي، بيتا.
- ابنفوطي شيباني، عبدالرزاقبناحمد، مجمع الآداب في معجم الألقاب، تحقيق محمد كاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، 1415ق/ 1374ش.
- ابنقتیبه، عبداللهبنمسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، بیجا، مطبعه دار الکتب، 1960م.
- ابنکثیر، اسماعيلبنعمر، البداية و النهاية، بيروت، مكتبة المعارف، 1966م.
- ابنمسكويه، احمدبنعلي، تجارب الأمم، تحقيق ابوالقاسم امامي، تهران، دار سروشالطباعه والنشر، 1376.
- ابننديم، محمدبناسحاق، الفهرست، بيروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر، 1987م.
- اصفهانی، عليبنمحمد، مقاتل الطالبین، تحقیق سید احمد صقر، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1368ه/ 1949م.
- ابوالمعالي، محمدبنعبيدالله، بيان الأديان، به تصحيح محمدتقي دانشپژوه و همكاري قدرتالله پيشنماز زاده، مجموعه انتشارات ادبي و تاريخي، 1376.
- ابوزهره، محمد، تاريخ المذاهب الاسلاميه، قاهره، دار الفكر العربي، بيتا.
- ادي، ساموئيل كندي، آيين شهرياري در شرق، ترجمة فريدون بدرهاي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1347.
- اذكايي، پرويز، فرمانروايان گمنام، تهران، مجموعه انتشارات ادبي و تاريخي موقوفات محمود افشار يزدي، 1367.
- ارداويرافنامه، مترجم فرانسه: فيليپ ژينو، مترجم فارسي: ژاله آموزگار، تهران، انتشارات معين، انجمن ايرانشناسي فرانسه، 1382.
- ازدي، يزيدبنمحمّد، تاريخ الموصل، تحقيق علي حبيبه، قاهره، لجنه إحياءالتراثالاسلامي، 1967م.
- اسفرايني، شهفوربنطاهر، التبصير في الدين و تمييز الفرقه الناجيه عن الفرق الهالكين، مكتبه الخانجي بمصر و مكتبه مثني ببغداد، 1955م.
- اسماعيلپور، ابوالقاسم، اسطورة آفرينش در آيين ماني، تهران، كاروان، 1381.
- اشپولر، برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ترجمة جواد فلاطوري، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364.
- اشعري، عليبناسماعيل، مقالاتالاسلاميين و اختلافالمصلّين، مصحح محمد محيالدين عبدالحميد، قاهره، مکتبة نهضة مصر، 1384 ق/1969م.
- اشعری، سعدبنعبدالله، المقالات و الفرق، مصحح محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1361.
- اصطخري، ابراهيمبنمحمد، مسالك الممالك، تهران، كتابخانة صدر، بيتا.
- اصفهانی، حمزةبنحسن، تاریخ سنی ملوک الأرض و الأنبیاء، بیروت، دار مکتبه الحیاه، بیتا.
- اعتمادالسلطنه، حسنبنعلي، تاريخ منتظم ناصري، تصحيح محمداسماعيل رضواني، تهران، دنياي كتاب، 1363.
- اعتمادمقدم، علي قلي، پادشاهي و پادشاهان از ديدة ايرانيان بر بنياد شاهنامة فردوسي، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1346.
- اقبال آشتياني، عباس، خاندان نوبختي، تهران، كتابخانة طهوري، 1345.
- بارتلمه، كريستيان، زن در حقوق ساساني، ترجمة ناصرالدين صاحبالزماني، بنگاه مطبوعاتي عطايي، 1364.
- باسورث، كليفورد ادموند، تاريخ سيستان: از آمدن تازيان تا برآمدن دولت صفاريان، ترجمة حسن انوشه، تهران، امير كبير، 1370.
- برتلس، آندری یوگنيویچ، ناصرخسرو و اسماعيليان، ترجمة يحيي آرينپور، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1346.
- برهان، محمدبنحسین خلف، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران، زوار، 1330.
- بروسيوس، ماريا، ايرانيان باستان، ترجمة ماني صالحي علامه، تهران، ثالث، 1389.
- براون، ادوارد، تاريخ ادبي ايران (از قديمترين روزگاران تا زمان فردوسي)، ترجمه، تحشيه و تعليق علي پاشا صالح، تهران، اميركبير، 1335.
- بسوي، يعقوببنسفيان، المعرفة و التاريخ، تحقيق اكرم ضياءالعمري، بغداد، مطبعة الارشاد، 1974م.
- بغدادي، عبدالقاهربنطاهر، الفرق بين الفرق، بيروت، دار المعرفه، 2008م.
- _______، تاريخ مذاهب اسلام، به اهتمام محمدجواد مشكور، تبريز، بي نا، 1333.
- بلاذري، احمدبنيحيي، فتوح البلدان، بيروت، دار الكتب العلميه، 1987م.
- بلعمي، محمدبنمحمد، تاريخنامة طبري (بخش چاپ نشده)، تصحيح محمد روشن، تهران، نشر نو، 1366.
- _______، تاريخنامة طبري، تصحيح ملكالشعراء بهار، به كوشش محمدپروين گنابادي، تهران، هرمس، 1382.
- بناكتي، داودبنمحمد، روضه اولو الالباب في معرفة التواريخ و الأنساب، تصحيح جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملي، 1348.
- بندهش، دادگي، فرنبغ، گزارنده مهرداد بهار، تهران، توس، 1369.
- بهار، محمدتقي، ترجمة چند متن پهلوي، به كوشش محمد گلبن، تهران، سپهر، 1347.
- بهار، مهرداد؛ شميسا، سيروس، نگاهي به تاريخ اساطير ايران باستان، تهران، علم، 1388.
- _______، اديان آسيايي، تهران، چشمه، 1387.
- _______، پژوهشی در اساطیر ایران، بیجا، نشر آگه، 1376.
- بوطالب، محمدنجيب، مبارزات اجتماعي در دولت عباسي، ترجمة عبدالله ناصريطاهري، تهران، علم، 1389.
- بويس، مري، تاريخ كيش زردشت، ترجمة همايون صنعتيزاده، تهران، توس، 1375.
- _______، و دیگران، جستاری در فلسفة زردشت، ترجمة سعید زارع و دیگران، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1388.
- ابوريحان بیرونی، محمدبناحمد، آثارالباقیه عنالقرون الخاليه، ترجمة اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، 1363.
- پرويز، عباس، قيام ايرانيان در راه تجديد مجد و عظمت ايران، تهران، علمي، 1351.
- پطروشفسكي، ايليا پاولوويچ، اسلام در ايران، ترجمة كريم كشاورز، تهران، پيام، 1362.
- _______، تاریخ ایران (ایران در سدههای میانه)، ترجمة سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، دنیا، 1359.
- پلوتارك، حيات مردان نامي، ترجمة رضا مشايخي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1346.
- پورداود، ابراهيم، خرده اوستا: جزوي از نامه مينوي اوستا، بمبئی: انجمن زردشتيان ايراني بمبئي، انجمن ايران ليگ بمبئي، بيتا.
- _______، سوشيانس موعود مزديسنا، تهران، فروهر، 1388.
- _______، فرهنگ ايران باستان، تهران، بينا، 1326.
- _______، يادداشتهاي گاثاها، به كوشش بهرام فرهوشي، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1336.
- _______، يشتها، بيجا، سلسله انتشارات انجمن زردشتيان ايراني، بيتا.
- تتوي، احمدبننصرالله، تاريخ ألفی، ساير پديدآورندگان آصفخان قزويني و جعفربنبديعالزمان، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي،
- تغري بردي، يوسف، النجوم الزاهره في ملوك مصر و القاهره، قاهره، مؤسسه المصريه العامه، 1963م.
- تقيزاده، حسن، مانيشناسي (پژوهشها و ترجمهها)، به كوشش ايرج افشار، تهران، توس، 1382.
- _______، ماني و دين او، تهران، چاپخانة مجلس، 1335.
- تنوخي، محسنبنعلي، نشوار المحاضره و اخبار المذاكره، بيجا، بينا، بيتا.
- جاحظ، عمروبنبحر، البيان و التبيين، تحقيق عبدالسلام محمدهارون، مصر، مكتبه الخانجي، 1975م.
- جلاليمقدم، مسعود، آيين زرواني: مكتب فلسفي عرفاني زردشتي بر مبناي اصالت زمان، تهران، اميركبير، 1384.
- جهشياري، محمدبنعبدوس، كتاب الوزراء و الكتّاب، تحقيق مصطفي السّقا، ابراهيم الأيساري و عبدالحفيظ شلبي، قاهره، مطبعه مصطفي البابي الحلبي و اولاده، 1938م.
- حاجيخليفه، مصطفيبنعبدالله، تقويم التواريخ، مترجم ناشناخته، تصحيح ميرهاشم محدث، تهران، مركز پژوهشي ميراث مكتوب، 1384.
- حبيبي، عبدالحيّ، افغانستان پس از اسلام، كابل، انجمن تاريخ افغانستان، بیتا.
- حدود العالم من المشرق الی المغرب، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340.
- حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1964م.
- حسيني، مجدالدين محمد، زينة المجالس، بيجا، بينا، بيتا.
- حموی، محمدبنعلی، تاریخ المنصوری: تلخیص الکشف و البیان فی حوادث الزمان، موسکو، 1960م.
- خضری بک، محمد، محاضرات تاریخ الأمم الإسلامیه (الدوله العباسیه)، تحقیق شیخ محمد عثمانی، بیروت، شركة دار الأرقمبنأبو أرقم، بینا.
- خطیب بغدادی، احمدبنعلی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العربیه، بیتا.
- خلعتبري، اللهيار و ديگران، جنبش بابك، تهران، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1383.
- خليفةبنخياط، تاريخ خليفه، تصحيح سهيل زكار، بيجا، دارالفكر، 1421ق.
- خوافي، احمدبنمحمد، مجمل فصيحي، تصحيح محمود فرخ، مشهد، انتشارات كتابفروشي باستان، 1341.
- خوافي، مجد، روضة خلد، تحقيق محمود فرخ، به كوشش حسين خديوجم، تهران، زوار، 1345.
- خواندمير، غياثالدينبنهمامالدين، تاريخ حبيب السير في اخبار افراد بشر، بيجا، انتشارات كتابخانة خيام، 1333.
- داندا مايف، محمد، ايران در دوران نخستين پادشاهان هخامنشي، ترجمة روحي ارباب، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1373.
- دريايي، تورج، شاهنشاهي ساساني، ترجمة مرتضي ثاقبفر، تهران، ققنوس، 1383.
- _______، تاریخ و فرهنگ ساسانی، ترجمة مهرداد قدرتدیزجی، تهران، ققنوس، 1384.
- دفتری، فرهاد، تاريخ و انديشههاي اسماعيليه در سدههاي ميانه، ترجمة فريدون بدرهاي، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1382.
- دقيقيان، شيريندخت، نردباني به آسمان: نيايشگاه در تاريخ و فلسفة يهود، تهران، ويدا، 1378.
- دهخدا، علي اكبر، لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373.
- دوري، عبدالعزيز و عبدالجبّار مطلّبی، اخبارالدولةالعباسیه، بیروت، دار صادر، 1971م.
- _______، مقدمه في تاريخ صدر الاسلام، بيروت، مطبعة الكاتوليكيه، 1949م.
- دوشن گيمن، ژاك، دين ايران باستان، ترجمة رؤيا منجم، تهران، علم، 1381.
- دياكونوف، ميخائيل ميخائيلوويچ، اشكانيان، تهران، انجمن فرهنگ ايران باستان، 1344.
- _______، تاريخ ايران باستان، ترجمة روحي ارباب، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1382.
- ديلمي، محمدبنحسن، بيان المذهب الباطنيه و بطلانه منقول من كتاب قواعد عقائد آل محمد، تصحيح شروطمان، استانبول، مطبعه الدوله، 1938م.
- ثاقبفر، مرتضي، دين مهر در جهان باستان (مجموعه گزارشهاي دومين كنگرة مهرشناسي)، تهران، توس، 1385.
- دينكرد پنجم، آوانويسي، ترجمه، تعليقات، واژهنامه و متن پهلوي از ژاله آموزگار و احمد تفضلي، تهران، معين، 1386.
- دينوري، ابوحنيفه احمدبنداود، اخبارالطوال، قاهره، دار إحياء الكتب العربيه، 1960م.
- دینوری، ابنقتیبه، تاریخ الخلفا، تحقیق طه محمدزینی، بیروت، دارالمعارف لطباعه و النشر، بیتا.
- ذهبي، محمدبناحمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الأعلام، تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، بيروت، دار الكتاب العربي، 1423ق.
- _______، دول الاسلام، حیدرآباد دکن، مطبعه جمیعه دائرةالمعارف العثمانیه، 1364.
- _______، العبر في خبر من غبر، تحقيق صلاحالدين منجد، كويت، تراث العربي، 1960م.
- رحيمي، مصطفي، ديدگاهها (مجموعة مقاله)، تهران، اميركبير، 2536ش.
- رضازاده لنگرودي، رضا، جنبشهاي اجتماعي در ايران پس از اسلام (مجموعه مقالات)، تهران، فرهنگ نشر نو، 1384.
- روايت اميد اشوهيشتان، تدوين، آوانويسي و ترجمه از متن پهلوي: نزهتصفاي اصفهاني، تهران، نشر مركز، 1376.
- روايت پهلوي: متني به زبان فارسي ميانه، ترجمة مهشيد ميرفخرايي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1367.
- زردشت بهرامپژدو، زراتشتنامه، مصحح فردریک رونبرگ، حواشی و فهارس: محمد دبیرسیاقی، تهران، کتابخانة طهوری، 1338.
- زِرِكْلي، خيرالدين، أعلام، بيروت، دار العلم للملايين، 2007م.
- زرينكوب، عبدالحسين، دنباله روزگاران ايران، تهران، سخن، 1375.
- _______، دو قرن سكوت، تهران، سخن، 1378.
- _______، تاريخ مردم ايران، تهران، امير كبير، 1371.
- زند بهمن يسن، تصحيح و برگردان فارسي و يادداشتها محمدتقي راشدحاصل، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1370.
- سد در، (برگزيده نوشتههاي زند و پازند)، بيجا، بينا، بيتا.
- سروشيان، جمشيد سروش، فرهنگ بهدينان، مقدمه ابراهيم پورداود، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، فرهنگ ايران زمين، 1335.
- سمعاني تميمي، ابوسعد عبدالكريمبنمحمد، الأنساب، تقديم و تعليق عبدالله عمر البارودي، بيروت، دارالفكر، 1998م.
- شاد، محمد پادشاه، فرهنگ آنندراج، زير نظر محمد دبيرسياقي، تهران، كتابخانة خيام، 1335.
- شاكد، شائول، تحول ثنويت (تنوع آراي ديني در عصر ساساني)، ترجمة سيد احمدرضا قائم مقامي، تهران، ماهي، 1386.
- شارپ، رلفنارمن، فرمانهاي شاهنشاهان هخامنشي، تهران، مؤسسه فرهنگي و انتشاراتي پازينه، 1384.
- شاهرخ، كيخسرو، آيينة آيين مزدهيسني، با يادداشتهاي سرگرد اورنگ، تهران، بينا، 1337.
- شايست ناشايست، ترجمة كتايون مزداپور، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1370.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تخريج محمدبنفتحالله بدران، قاهره، مکتبه الانجلوالمصریه، بیتا.
- صابري، حسين، تاريخ فرق اسلامي، تهران، سمت، 1383.
- صالحي، كوروش، مشروعيت قدرت در روزگار ساسانيان، مشهد، ايران آزاد، 1386.
- صد در نثر و صد در بندهش، ويراستار دهابار بهمن جي ناصر وانجي، بمبئي، بينا، 1902م.
- صدیقی، غلامحسین، جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، تهران، پاژنگ، 1372.
- صفا، ذبيحالله، تاريخ ادبيات در ايران، تهران، فردوس، 1372.
- _______، دلیران جانباز، تهران، امیر کبیر، 1353.
- صفدي، خليلبنابيك، الوافي بالوفيات، تصحيح أيمن فؤاد سيّد، بيجا، النشرات الاسلاميه، 1411ه/1991م.
- صنیعالدوله، محمد حسنخان، تاريخ طبرستان، مصحح ميترا مهرآبادي، تهران، دنياي كتاب، 1373.
- _______، مرآةالبلدان، تصحيح عبدالحسين نوايي و ميرهاشم محدث، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1366.
- طبري، محمدبنجرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، دار المعارف بمصر، 1119م.
- عريان، سعيد، راهنماي كتيبههاي ايراني ميانه پهلوي-پارتي، تهران، سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1382.
- عفيفي، رحيم، اساطير و فرهنگ ايران در نوشتههاي پهلوي، تهران، توس، 1374.
- عمراني، بهروز؛ رحمتپور، محمد، قلعهها و استحكامات آذربايجان، تهران، سميرا، 1387.
- عوفي، سديدالدين محمد، جوامعالحكايات و لوامعالروايات (بخش مربوط به تاريخ ايران)، تهران، انتشارات دانشسراي عالي، 1350.
- _______، جوامعالحكايات و لوامعالروايات (باب پنجم از قسم اول)، تصحيح جعفر شعار، تهران، نشر دانشگاهي، 1366.
- _______، جوامعالحکایات و لوامعالروایات، (جلد اول از قسم سوم)، تصحیح و مقدمه مصفا کریمی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1352.
- العيون و الحدائق في اخبار الحقائق، بغداد، مكتبه المثني، بيتا.
- غزالی، محمدبنمحمد، فضائحالباطنیه، تحقیق محمدعلی القطب، بیروت مکتب العصریه، 1343ه/2009 م.
- غفاريقزويني، احمدبنمحمد، تاريخ نگارستان، تصحيح مرتضي مدرسگيلاني، تهران، ايستگاه سرچشمه، بيتا.
- فاروق، عمر، الخلافة العباسيه في عصر الفوضي العسكريه، بغداد، مكتبه المثني، 1977م.
- فراي، ريچارد نلسون، تاريخ باستاني ايران، ترجمة مسعود رجبنيا، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380.
- _______، تاريخ ايران از اسلام تا سلاجقه، ترجمة حسن انوشه، تهران، اميركبير، 1363.
- _______، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران، سروش، 1358.
- فولتس، ریچارد سی، گذار معنویت از ایران زمین، ترجمة گروهی از مترجمان، قم، ادیان، 1390.
- قدّورَه، زاهیَه، الشعوبیه وأثرها الاجتماعی و السیاسی فی الحیاة الاسلامیه فی العصر العباسی الأوّل، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، 1972م.
- قرماني، احمدبنيوسف، أخبارالدول و آثارالأوّل في التّاريخ، تحقيق احمد حطيط و فهمي سعد، بيروت، عالم الكتب، 1992م.
- قزويني، زكريابنمحمد، آثار البلاد و اخبار العباد، بيروت، دار بيروت، 1380ه/ 1960م.
- قزويني، يحييبنعبداللطيف، لب التواريخ، بيجا، بنياد گويا، 1363.
- كاشاني، عبداللهبنعلي، زبدة التواريخ، به كوشش محمدتقي دانشپژوه، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1366.
- كاي بار و ديگران، ديانت زردشتي (مجموعة سه گفتار از كاي بار، آسموسن و مري بويس)، ترجمة فريدون وهمن، تهران، جامي، 1386.
- كرباسيان، مليحه؛ كريمي زنجانياصل، محمد، كشاكشهاي مانوي مزدكي در ايران عهد ساساني، تهران، اختران، 1384.
- كريستنسن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ترجمة رشيد ياسمي، ويراستار حسن رضايي باغ بيدي، تهران، صداي معاصر، 1378.
- _______، تاريخ سلطنت قباد و ظهور مزدك، ترجمة نصرالله فلسفي، تهران، مؤسسه خاور، 1309.
- _______، مزداپرستي در ايران قديم، ترجمة ذبيحالله صفا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1336.
- كسروي، احمد، شهرياران گمنام، تبريز، انتشارات آيدين، 1387.
- کلیما، اوتاکر، تاريخ جنبش مزدكيان، ترجمة جهانگير فكري ارشاد، تهران، توس، 1384.
- _______، تاریخچه مکتب مزدک، ترجمة جهانگیر فکری ارشاد، تهران، توس، 1371.
- كوفي، احمدبنأعثم، الفتوح، بيروت، دار الكتب العلميه، 1406ه/1986م.
- کومون، فرانتز، دین مهری، ترجمة احمد آجودانی، تهران، ثالث، 1386 .
- گرديزي، عبدالحيبنضحاک، زين الأخبار، گردآورنده رحيم رضازاده ملک، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1384.
- گيرشمن، رومن، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمة محمد معين، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1366.
- لسترنج، گاي، جغرافياي تاريخي سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمة محمود عرفان، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364.
- مادلونگ، ويلفرد، فرقههاي اسلامي، ترجمة ابوالقاسم سري، تهران، اساطير، 1377.
- ماديان هزاد دادستان (هزار رأي حقوقي)، گردآورنده فرخمرد بهرامان، مقدمه، ترجمه، آوانوشت متن پهلوي، يادداشتها، واژهنامه و پژوهش سعيد عريان، تهران، نشر علمي، 1392.
- متنهاي پهلوي، گردآورنده جاماسبجي دستور منوچهرجي جاماسبآسانا، پژوهش سعيد عريان، تهران، سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1382.
- مجمل التواريخ و القصص، تصحيح ملكالشعراي بهار، تهران، خاور، 1318.
- مجيدي، مريم، «بزرگمهر»، دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، زير نظر كاظم موسوي بجنوردي، تهران، مركز دايرةالمعارف بزرگ اسلامي، 1369.
- محمدي ملايري، محمد، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساساني به عصر اسلامي، تهران، توس، 1379.
- مركلباخ، راينهولد، ميترا: آيين و تاريخ، ترجمة توفيق گليزاده، تهران، اختران، 1387.
- مستوفي، حمداللهبنابوبكر، تاريخ گزيده، به اهتمام عبدالحسين نوايي، تهران، امير كبير، 1339.
- _______، نزههالقلوب، به كوشش محمد دبيرسياقي، تهران، كتابخانة طهوري، 1336.
- مسعودي، عليبنحسين، التنبيه و الاشراف، بيروت، دار التراث، 1968م.
- _______، مروج الذهب و معادن الجوهر، بيروت، دار الاندلس، 1965م.
- مشكور، محمدجواد، تاريخ ايران زمين (از روزگار باستان تا انقراض قاجاريه)، تهران، اشراقي، 1363.
- _______، تاريخ سياسي ساسانيان، تهران، دنياي كتاب، 1366.
- _______، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقی، 1372.
- معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، تهران، دانشگاه تهران، 1338.
- مقدسي، محمدبناحمد، أحسن التقاسيم في معرفه الأقاليم، ليدن، مطبعه بريل، 1906م.
- مقدسي، مطهّربنطاهر، البدء و التاريخ، بيجا، مكتبة الثقافة الدينيّه، بيتا.
- مقريزي، احمدبنعلي، المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار، بغداد، مكتبه المثني، بيتا.
- ملطي شافعي، محمدبناحمد، التنبيه و الرد علي اهل الأهواء و البدع، با مقدمه و تعليقات محمد زاهد بن حسن كوثري، بغداد، مكتبه مثني، 1388ه/ 2968م.
- ممتحن، حسينعلي، نهضت شعوبيه، تهران، فرانكلين، 1354.
- منهاج سراج، محمدبنعثمان، طبقات ناصري، تصحيح عبدالحي حبيبي، تهران، دنياي كتاب، 1363.
- مهر در ايران و هند باستان (برگرفته از مقالة مفهوم ميتره در معتقدات آريايي اثر پل تيمه)، ترجمة احمدرضا قائممقامي، گردآورنده و ويراستار بابك عاليخاني، تهران، ققنوس، 1384.
- مهرگان، هوشنگ، جهانبینی ایرانی، تبریز، بینا،
- مهرین، مهرداد، دین مزدایی، تهران، فروهر، 1364.
- ميرخواند، محمدبنخاوندشاه، روضة الصفا، تلخيص عباس زرياب، تهران، انتشارات علمي، 1373.
- ميرفخرايي، مهشيد، بررسي هادخت نسك، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1371.
- _______، فرشتة روشني: ماني و آموزههاي او، تهران، ققنوس، 1383.
- مينورسكي، ولاديمير، سفرنامه ابودلف در ايران، ترجمة ابوالفضل طباطبايي، تهران، زوار، 1354.
- مینوی خرد، ترجمة احمد تفضلي، تهران، توس، 1385.
- ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علیاصغر حکمت، انتشارات علمی و فرهنگی، 1381.
- نخجواني، هندوشاهبنسنجر، تجارب السلف، تصحيح عباس اقبال، تهران، فردين، 1313.
- نرشخي، ابوبکرمحمدبنجعفر، تاريخ بخارا، ترجمة ابونصراحمدبنمحمدبننصرقباوي، تلخيص محمدبنزفربنعمر، تصحيح مدرس رضوي، بيجا، بينا، بيتا.
- نشوان حميري، ابوسعيد، حورالعين، تحقيق كمال مصطفي، مكتبه الخانجي بمصر و مكتبه المثني ببغداد، 1948م.
- نصراله زاده، سيروس، كتيبههاي پهلوي كازرون، تهران، كازرونيه، 1385.
- نظامالملك، حسنبنعلي، سياستنامه، تهران، فراهاني، 1346.
- نفيسي، سعيد، بابك خرمي، تهران، تابش، 1333.
- _______، ماه نخشب، تهران، اميركبير، 1347.
- نقوي خيال امروهوي، علي مهدي، بررسي تاريخي و مادي در عقايد مزدك، تهران، مؤسسه مطبوعاتي عطايي، 1352.
- _______، عقايد مزدك، تهران، مؤسسه مطبوعاتي عطايي، 1352.
- نوبختي، حسنبنموسي، فرق الشيعه، استانبول، مطبعه الدوله، مصحح هلموت ريتر، 1931م.
- هاشمي، مصطفيبنخالقداد، توضيح الملل، تهران، اقبال، 1373.
- هرودوت، تاريخ هرودوت، ترجمة هادي هدايتي، تهران، بينا، 1336.
- همداني، رشيدالدين فضلالله، جامع التواريخ (بخش مربوط به تاريخ اسماعيليان)، تصحيح محمد روشن، تهران، مركز پژوهشي ميراث مكتوب، 1387.
- واسیلی ولادیمیرویچ، بارتولد، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمة کریم کشاورز، بیجا، بنیاد فرهنگ ایران، 1353.
- وامبري، آرمينيوس، تاريخ بخارا از كهنترين روزگاران تاكنون، ترجمة محمد روحاني، تهران، سروش، 1380.
- وامقي، ايرج، نوشتههاي ماني و مانويان، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1378.
- ورداسبي، ابوذر، ايران در پوية تاريخ، تهران، انتشارات قلم، 1357.
- ورمازرن، مارتن يوزف، آيين ميترا، ترجمة بزرگ نادرزاده، تهران، چشمه، 1375.
- ولي، وهاب؛ بصري، ميترا، اديان جهان باستان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1372.
- ويدن گرن، گئو، ماني و تعليمات او، ترجمة نزهتصفاي اصفهاني، تهران، بينا، 1352.
- _______، دينهاي ايران، ترجمة منوچهر فرهنگ، بيجا، انتشارات آگاهان، 1377.
- ويسهوفر، يوزف، ايران باستان، ترجمة مرتضي ثاقبفر، تهران، ققنوس، 1377.
- يارشاطر، احسان و ديگران، تاريخ ايران: از سلوكيان تا فروپاشي دولت ساسانيان (پژوهش دانشگاه كمبريج)، گردآورنده جي. آ. بويل، ترجمة حسن انوشه، تهران، امير كبير، 1368.
- يافعي، عبداللهبناسعد، مرآة الجنان و عبرة اليقظان، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1970م.
- ياقوت حموی، یاقوتبنعبدالله، معجمالبلدان، بيروت، دارصادر، 2010م.
- يعقوبي، احمدبناسحاق، تاريخ اليعقوبي، تحقيق عبدالامير مهنا، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1993م.
- یوسفی، غلامحسین، ابومسلم سردار خراسان، تهران، انتشارات کتابخانه ابنسینا، 1345.
Madelung, W. “Khurramiyya”, The Encyclopaedia of Islam, B. Lewis and Ch Pellat, leiden, 1986, V 5, p 63.
Muir, William, The Caliphate, its Rise, Decline and fall, Beirut, Khayats, 1963.
Yūsofī, G. H, “Bābak Korramī”, The Encyclopaedia Iranica, ed. by Ehsan Yarshater, Routledge and Kegan Paul, 1985, V3 , p 301.
Yūsofī, G. H, “Abū Moslem Korāsānī”, The Encyclopaedia of Islam, B. Lewis and Ch Pellat, Leiden, 1986, V 1, p 343.
Zaehner, Robert Charles ,The Dawn and Twilight of Zoroastrianism, Newyork, Putnam, 1967.
[1]. اشعري، عليبناسماعيل، مقالاتالاسلاميين و اختلافالمصلّين، مصحح محمد محيالدين عبدالحميد، قاهره، مکتبه نهضه مصر، 1384ه.ق/ 1969م، ص 74؛ شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تخريج محمدبنفتحالله بدران، قاهره، مکتبه الانجلوالمصریه، بیتا، جلد 1، ص 116.
[2]. ابوعيسي يك يهودي بود و عوبديا يا ابواسحاقبنيوسف نام داشت. وي در 119 ه.ق. در اصفهان شورش نمود و عدة زيادي از يهوديان به او پيوستند. ابوعيسي انديشههايي ديني داشت و يهوديان او را منجي خود ميدانستند (ر.ك. ابوالمعالي، محمدبنعبیدالله، بيان الأديان، به تصحيح محمدتقي دانشپژوه و همكاري قدرتالله پيشنماززاده، مجموعه انتشارات ادبي و تاريخي، 1376، صص 115- 116؛ دقيقيان، شيريندخت، نردباني به آسمان: نيايشگاه در تاريخ و فلسفة يهود، تهران، ويدا، 1378، ص 296).
[3]. شريك كه در 133 ه.ق. در خراسان و بخارا شورش نمود، شيعه بود و ضمن مخالفت با عباسيان و اقدامات خشنشان، مردم را به خلافت فرزندان علي (ع) فرا ميخواند (ر.ك. طبري، محمدبنجرير، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، دارالمعارف بمصر، 1119م، جلد 7، ص 459؛ نرشخي، ابوبکرمحمدبنجعفر، تاريخ بخارا، ترجمة ابونصراحمدبنمحمدبننصرقباوي، تلخيص محمدبنزفربنعمر، تصحيح مدرس رضوي، بيجا، بينا، بيتا، ص 86).
[4]. وي كه در 160 ه.ق. در خراسان شوريد، نام اصلياش يوسفبنابراهيم بود و در بين مردم به يوسفالبرم مشهور شد، اگر چه گفته شده كه وي ادعاي پيامبري داشته (ر.ك. آذرنوش، آذرتاش، چالش ميان فارسي و عربي در سدههاي نخست، تهران، نشر ني، 1385، ص 55)، اما منابع علت شورش وي را اعتراض به رفتار و عملكرد خليفه مهدي ذكر كردهاند (ر.ك. طبري، جلد 8، ص 124). اين در حالي است كه براون قيام وي را قيامي مبهم ميداند و ميگويد يوسف مردم را به نيكي و پرهيز از بدي فرا ميخواند (براون، ادوارد، تاريخ ادبي ايران (از قديمترين روزگاران تا زمان فردوسي)، ترجمه، تحشيه و تعليق علي پاشا صالح، تهران، اميركبير، 1335، ص 472).
[5]. جنبشهايي چون جنبش ديلميان در طبرستان كه در زمان خلافت منصور و در 143 ه.ق روي داد (طبري، جلد 7، ص 513، 517؛ ابناثير، عليبنمحمد، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، 1979م، جلد 5، صص 512-513)؛ جنبش ابوالخصيب كه به قول طبري در 183 ه.ق و به قول ابناثير در 186 ه.ق. در نسا شوريد (طبري، جلد 8، ص 270؛ ابناثير، جلد 6، ص 174) و جنبش يحييبنعبدالله طالبي در 176 ه.ق. در ديلم (طبري، جلد 8، ص 242)؛ با اينكه جنبشهايي ايراني بودند، اما چون انديشههاي ديني در آنها وجود ندارند، مورد بررسي قرار نميگيرند.
[6] .Edward Granville Browne )1862-1926).
[7]. Dozy, L, Islamisme, pp. 241-243.
[8]. Geo Widengren (1907-1996).
[9]. Richard Nelson Frye (1920-2014).
[10] .Bertold Spuler (1911-1990).
[11] .Jacques Duchesne-Guillemin (1910-2012).
[12]. بهار، مهرداد؛ شميسا، سيروس، نگاهي به تاريخ اساطير ايران باستان، تهران، علم، 1388، ص 111؛ بهار، مهرداد، اديان آسيايي، تهران، چشمه، 1387، صص 19-20؛ فراي، ريچارد نلسون، تاريخ باستاني ايران، ترجمة مسعود رجبنيا، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1380، ص 80.
[13]. Deioces, Diako, Deyaco, Diyako, Deiokes.
[14]. خدايي به نام ايندره در رأس ديوها (Devas) و دو خداي ميتره – ورونه (Mitra-Varuna) در رأس اسورهها (Asuras) قرار داشتند. واژة ديو در اوستا به صورت (Daiva) و در زبان پهلوي به صورت (Daeva) آمده است.
[15]. آتش نزد ايرانيان (Atar/Azar) و نزد هنديان (Agni) نام داشت.
[16]. Haoma: اين شراب مقدس كه در ايران هئومه و در هند سئومه نام داشت، دوردارندة مرگ است، به دليران در ميدان جنگ نيرو ميدهد، به دوشيزگان شوهر ميدهد و به زنان پسران نيكو عطا ميكند (ر.ك. هوميشت، بند 2-23).
[17]. Rta/Arta: مساوي با اشه؛ به معني نظم و راستي.
[18]. Mitra: مهر يا ميتره نام يكي از بزرگترين خدايان آريايي بود كه در ودا به معني دوست و در اوستا به معني پيمان آمده است. اين خدا در هند، ميتره و در ايران، ميثره خوانده ميشد. ميتره در ميان خدايان هندوايراني از اعتبار زيادي برخوردار بود و نوشيدن شراب مقدس هئومه و قرباني كردن گاو به او منسوب بود. علاوه بر اين، مهر در اين دوره چندين وظيفه داشت: شاهي و شهرياري، برپاداشتن نظم مادي و اخلاقي، بارانآوري، حفظ خدايان، حفظ قانون و حفظ كشاورزان. شايان ذكر است كه اعتقاد به مهر، نشاندهندة وجود آيين ميتره يا مهرپرستي در ميان آرياييان بود (ر.ك. تيمه، پل، مهر در ايران و هند باستان، ترجمة احمدرضا قائممقامي، گردآورنده و ويراستار بابك عاليخاني، تهران، ققنوس، 1384، ص 26؛ بهار، اديان آسيايي، ص 67).
[19]. Varuna: خداي بزرگ و در همهجا حاضر است، او هزار چشم و ديدهبان بيشمار دارد، بر همه چيز آگاه است، نيرومندترين و فرمانرواي جهان است، نظام عالم در دست اوست و آورندة باران و بركت است. ميتره و ورونه رابطهاي متقابل و جداييناپذير با يكديگر دارند و به ياري هم چرخ گيتي را ميچرخانند (ر.ك. بهار، اديان آسيايي، ص 161).
[20]. Indra: ايندره خداي جنگ، طوفان، رعد و آورندة باران است و لقب شكستناپذير دارد.
[21]. كريستنسن، آرتور، مزدا پرستي در ايران قديم، ترجمة ذبيحالله صفا، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1336، صص 33 -45؛ همو، ايران در زمان ساسانيان، ترجمة رشيد ياسمي، ويراستار حسن رضايي باغ بيدي، تهران، صداي معاصر، 1378، ص 13؛ ولي، وهاب؛ بصيري، ميترا، اديان جهان باستان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1372، جلد 3، ص 62، 74-79؛ بهار، مهرداد؛ شميسا، سيروس، نگاهي به تاريخ اساطير ايران باستان، صص 29-41.
[22] .Ahura.
[23]. در اوستا نام وي به صورت زردشت سپيتْمان آمده است (يسنا 29: 8). از متون اوستايي چنين برميآيد كه زردشت از ميان خانداني به نام «سپيتمه» يا «سپيتامه» (Spitāma) برخاست. نام پدرش «پوروشَسپَه» (Pourušaspa) و نام مادرش دوغذووا (Dughdhōvā) بود (دينكرد پنجم، 2:2). با توجه به قرائن زباني و تاريخي و با در نظر گرفتن اختلاف زباني اوستاي گاهاني با ديگر بخشهاي اوستا، ميتوان حدس زد كه زردشت ميان سالهاي 1200 تا 1000 پيش از ميلاد مي زيسته است (ر.ك. آموزگار، ژاله؛ تفضلي، احمد، اسطورة زندگي زردشت، تهران، چشمه، 1375، ص 25، 26، 45، 47).
[24]. كريستنسن، مزداپرستي در ايران قديم، صص 45-51؛ ورمازرن، مارتن يوزف، آيين ميترا، ترجمة بزرگ نادرزاده، تهران، چشمه، 1375، ص 18.
[25]. آتاباي، بدري، نگاهي به گوشههايي از تاريخ ايران، تهران، دنياي كتاب، 1377، صص 29-33.
[26]. شارپ، رلف نارمن، فرمانهاي شاهنشاهان هخامنشي، تهران، مؤسسة فرهنگي و انتشاراتي پازينه، 1384، ص 85، 116.
[27]. شارپ، ص 70.
[28]. Anahita: فرشتة آب در ايران و ممالك همسايه. اسم كامل آن اَرَدْويسْوَرْ آناهيتاست و در اوستا دارندة هزار دريا و هزار رود است كه گلهها و داراييها را فزوني ميبخشد؛ زنان را باردار ميكند و در دوران بارداري و وضع حمل آنان، نگهبان و حامي آنان است. آبانيشت در اوستا به ستايش اين ايزد پرداخته است (ر.ك. آبانيشت، بند 1-5؛ پورداود، ابراهيم، يشتها، بيجا، سلسله انتشارات انجمن زردشتيان ايراني، بيتا، صص 158-159).
[29]. شارپ، ص 138، 139، 141.
[30]. گيرشمن، رومن، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمة محمد معين، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1366، ص 319.
[31]. داندا مايف، محمد، ايران در دوران نخستين پادشاهان هخامنشي، ترجمة روحي ارباب، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1373، ص 305؛ ويسهوفر، يوزف، ايران باستان، ترجمة مرتضي ثاقبفر، تهران، ققنوس، 1377، ص 134؛ بروسيوس، ماريا، ايرانيان باستان، ترجمة ماني صالحيعلامه، تهران، ثالث، 1389، ص 54، 90.
[32]. SiddharthaGautama: وي حدود قرن 6 ق.م. در سرزمين نپال به دنيا آمد. پدرش سودودنه Suddhodana)) كه از پيشگويان شنيده بود فرزندش در آينده يا پادشاه خواهد شد و يا بودا Buddha))، براي اينكه از بودا شدن پسر خود جلوگيري كند، دستور داد هر نوع وسائل ناز و نعمت و عيش و عشرت را براي او فراهم سازند، ولي گوتمه پس از ديدن يك بيمار، پيرمرد، مرده و مرتاض، از ناز و نعمت دست كشيد و در پي نيروانه Nirvāna)) برآمد. او رياضتهاي زيادي را متحمل شد و چون ديد اين رياضتها او را به نيروانه نميرساند، آنها را رها كرد و به سير در عالم دروني خود پرداخت و پس از مدتي به حقيقت دست يافت. او سپس حقايقي را كه به دست آورد، براي ديگران تبليغ نمود و به ترويج عقايد خود پرداخت.
[33]. Arsaces I of Parthia.
[34]. فراي، صص 370-373؛ بروسيوس، ص 168.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.